خواهران پییرس
لول۱ و ادنا۲ پییرس۳ خیلی اهل معاشرت نبودند. خوب، البته نزدیکترین همسایهای هم که داشتند نُه مایل آنطرفتر زندگی میکرد. کلبهی کوچک و قدیمی آنها چسبیده به صخرههای پایین تپه، درست کنار توفالها علم شده بود. به همین خاطر موقع وزش باد اتاقها حسابی میلرزیدند و وقتهایی هم که آب دریا بالا میآمد، موجها با صدا به در کلبه میخوردند. اما وقتهایی هم بود که آفتاب از لای ابرها به زمین میتابید، باران بند میآمد و سرعت باد کم میشد. آنوقت خواهرها تا ساحل پیادهروی میکردند تا بلکه تختهپارههای موجآوردهای پیدا کنند و آنها را برای روشن کردن اجاق و تعمیر شکافهای دیوار به کلبه بیاورند.
خواهران پییرس تمام سعیشان را میکردند تا روزیشان از سخاوت پنهانی دریا به دست آید. شش روز در هفته قایقشان را به آب میانداختند و تورها را میکشیدند تا ببینند چه گیرشان میآید. بیشترِ صید را خودشان میخوردند. مابقی را هم در انبار دودی میکردند. در آن اتاق سیاه و دودآلود، سفیدترین گوشت دنیا هم فوری زرد و چرب میشد و کمکم بوی قیر میگرفت. دو هفته یکبار هم خواهران پییرس کولیها،
____________________________________
1. Lol 2.Edna
3. Pearrce
مجموعه داستان تارک دنیا مورد نیاز است» (ده داستان تأسفبار)
نویسنده: میک جکسون
مترجم: گلاره اسدی آملی
نوبت چاپ: ششم، ۱۳۹۰
درباره این سایت