دختران شیلیایی


تابستان بی‌نظیری بود.پرز پرادو همراه با ارکستر دوازده نفری‌اش به لیما آمده بود تا آن‌ها را در جشن کارناوال در منطقه‌ی میافلورس و همچنین در تنیس لان رهبری کند، و قرار بود مسابقه‌ی ملی مامبو۱ در جایگاه گاوبازی اجرا شود _ اگرچه کاردینال خوان گالبرتو گوارا اسقف شهر شرکت کنندگان را به طرد شدن از جامعه‌ی مذهبی تهدید کرده بود. از این گذشته دوستانم در محله‌ی الگر در میافلورس که در خیابان‌های دیگو فره، خوان فنینگ و کلون زندگی می‌کردند چنان با دارودسته‌ی خیابان سان مارتن مسابقه‌ی فوتبال، دوچرخه سواری، شنا یا زیبایی اندام می‌دادند که گویی در المپیک شرکت کرده‌اند، و البته ما همیشه برنده‌ی بالاترین مدال‌ها بودیم.

تابستان سال ۱۹۵۱ واقعاً خارق‌العاده بود. کلودیکو لاناس برای اولین بار با دختری آشنا شده بود _ آن دختر مو سرخ محله‌ی سمینوئل _ و کلودیکو زشتی پاهای او را فراموش کرده، با غرور و سینه‌ی پر باد در خیابان‌ها قدم می‌زد. تیکو تیراوانت با ایلس به هم زد و با لوریتا دوست شد، ویکتور اوجدا با اینگه به‌هم زد و با ایلس دوست شد و خوان بارتو به اینگه نزدیک شد. این دگرگونی‌های احساسی گروه ما را دچار سرگیجه کرده بود: عشق‌های کوچک زودگذر به سرعت از میان می‌رفتند و در پی پارتی‌های شنبه شب‌ها



 ۱- گونه‌ای رقص که در آمریکای لاتین متداول است_م.


دختری از پرو
نویسنده: ماریو بارگاس یوسا
مترجم: خجسته کیهان
ناشر:

کتاب پارسه

نوبت چاپ: یازدهم، ۱۳۹۵

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها